بهترین ها
دانلود عـکس. کلیپ.موزیک.برنامه و...
درباره وبلاگ


دانلود جدیدترین عکس .کلیپ.فیلم.موزیک
آخرین مطالب
نويسندگان

شب است وبوی جدایی زکربلا آید

صدای ناله زینب زنینوا آید

صدای خواندن قرآن زحنجر اکبر

برای دفعه آخر چه با صفا آید

هنوز ماه مدینه محافظ حرم است

کنار خیمه طفلان صدای پا آید

نشسته با نوی مظلومه با برادر خود

سخن زغربت وهجران زآن سرا آید

هر آنچه داشت هراسش،همیشه،خواهد دید

امان زلحظه فردا که پر بلا آید

دوباره پهلوی بشکسته را عیان بیند

که روی خاک به صورت غم آشنا آید

هنوز یار نرفته چنین پریشان است

چه می کند که سر او او به نیزه ها آید
 

سه شنبه 24 اسفند 1389برچسب:شعر ,شب, عاشورا , سید, رضا, موید, :: 11:22 :: نويسنده : سعید

خدا کند نرود امشب و سحر نشود

که روز ما زشب تار تیره تر نشود

چه فتنه ها که به دنبال این سحر نبود

خدا کند نرود امشب و سحر نشود

خدا کتد که که به حشر انتها شود امشب

که حشر واقعه کربلا دگر نشود

شب اسارت پرده نشین خاص خداست

چه می شود که اگر صبح پرده در نشود

شب شهادت نوباوگان فاطمه است

خدا کند که سحر گاه جلوه گر نشود

خدا کند نرود امشب و نیاید صبح

که داغ زینب مظلومه تازه تر نشود

خدا کند نشود صبح باز تا زینب

زداغ مرگ دو فرزند خون جگر نشود

خدا کند نشود صبح این شب عاشور

که یادگار حسن را کفن ببر نشود

خدا کند نشود صبح تا گلوی علی

نشان تیر دستم در کف پدر نشود

خدا کندکه فتد تیر حرمله از کار

ویا هرانچه زند تیر کارگر نشود

شب وداع علی اکبر است با لیلی

وداع مادر و فرزند مختصر نشود

گمان به مردن لیلی بود زداغ علی

خدا کند که زداغ پسر خبر نشود

خدا کند نشود صبح تا به دشت بلا

به خاک و خون تن عباس غوطه ور نشود

سر حسین ز پیکر جدا شود فردا

خوش است ظلمت امشب بگو بسر نشود

خدا کند ندمد صبح تا که فردا شب

خیام ال علی طعمه شرر نشود

ولی اگر نبود آب خون این شهدا

نهال دین خداوند بارور نشود

قیام حق به قیام حسین پیوند است

قیام حق نشود این قیام اگر نشود

فراق کربلامی کشد مؤید را

مگر جوار پدر قسمت پسر نشود

سه شنبه 24 اسفند 1389برچسب:شعر ,شب, عاشورا , سید, رضا, موید, :: 11:22 :: نويسنده : سعید

خدا کند نرود امشب و سحر نشود

که روز ما زشب تار تیره تر نشود

چه فتنه ها که به دنبال این سحر نبود

خدا کند نرود امشب و سحر نشود

خدا کتد که که به حشر انتها شود امشب

که حشر واقعه کربلا دگر نشود

شب اسارت پرده نشین خاص خداست

چه می شود که اگر صبح پرده در نشود

شب شهادت نوباوگان فاطمه است

خدا کند که سحر گاه جلوه گر نشود

خدا کند نرود امشب و نیاید صبح

که داغ زینب مظلومه تازه تر نشود

خدا کند نشود صبح باز تا زینب

زداغ مرگ دو فرزند خون جگر نشود

خدا کند نشود صبح این شب عاشور

که یادگار حسن را کفن ببر نشود

خدا کند نشود صبح تا گلوی علی

نشان تیر دستم در کف پدر نشود

خدا کندکه فتد تیر حرمله از کار

ویا هرانچه زند تیر کارگر نشود

شب وداع علی اکبر است با لیلی

وداع مادر و فرزند مختصر نشود

گمان به مردن لیلی بود زداغ علی

خدا کند که زداغ پسر خبر نشود

خدا کند نشود صبح تا به دشت بلا

به خاک و خون تن عباس غوطه ور نشود

سر حسین ز پیکر جدا شود فردا

خوش است ظلمت امشب بگو بسر نشود

خدا کند ندمد صبح تا که فردا شب

خیام ال علی طعمه شرر نشود

ولی اگر نبود آب خون این شهدا

نهال دین خداوند بارور نشود

قیام حق به قیام حسین پیوند است

قیام حق نشود این قیام اگر نشود

فراق کربلامی کشد مؤید را

مگر جوار پدر قسمت پسر نشود

سه شنبه 24 اسفند 1389برچسب:شعر, عاشورایی, شعر, شب, عاشورا, :: 11:12 :: نويسنده : سعید


امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود

فردا ز خون عاشقان، ایــن دشـت دریا می‌شود

امشب کنار یـکـدگـــر،بنشــستــه آل مـصـطـفـی

فردا پریشان جمع‌شان، چون قلب زهرا می‌شود

امشــب بــود برپــا اگــر، ایـن خـیمه‌ی ثـاراللهی

فردا به دست دشمنــان، برکنده از جــا می‌شود

امــشب صــدای خــواندن قـرآن به گوش آید ولی

فردا صدای الامــان، زین دشــت بــر پــا می‌شود

امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است

فــردا خـدایــا بستــرش، آغــوش صحـرا می‌شود

امشب که جمع کودکان، در خـواب نــاز آسوده‌اند

فردا به زیر خـــــارها، گـمگــشتـه پیــدا می‌شود

امــشب رقیــه حلــقه‌ء زریــن اگـر دارد به گوش

فردا دریغ ایــن گوشــوار از گــوش او وا می‌شود

امشب بـه خـیـل تشنگان، عباس باشد پاسبان

فردا کنــار علقمــه، بــی دسـت سقّـا می‌شود

امشب که قاسم، زینت گلـــزار آل مصطــفـاست

فردا ز مرکب، سرنگون، ایــن سـرو رعنا می‌شود

امشب گـــرفته در میــــان، اصحـــاب، ثـــارالله را

فـردا عــزیــز فاطمـه، بی یــار و تنــها می‌شود

امشب به دست شاه دشت،باشد سلیمانی نگین

فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می‌شود

امــشــب سـر سِــرّ خــدا بــر دامـــن زینـب بود

فــردا انیس خولی و دیــر نصــــاری مــی‌شود

ترسم زمین وآسمان، زیر و زبر گردد "حسان"

فردا اســــارت نامه‌ی زینب چو اجرا می‌شود

او ابر مردی ز شهر درد بود

بر صف آزاد مردان مرد بود

تشنه اما از شرف پیمانه پر

زاده آزاده بود اما نام حر

گفت با خود ای زغفلت  پا به گل

ای به پیش فاطمه فردا خجل

قلب زهرا را شکستی وای تو

بر حسینش راه بستی وای تو

تا مجالی هست فکر چاره کن

دفتر جرم و گنه را پاره کن

چکمه بر گردن به صد جوش و خروش

شد شتابان نزد پیر می فروش

گفت من عبد و تو اربابی مرا

آمدم تا که دریابی مرا

با نگاه خود خدایی کن مرا

کوفی ام کرب و بلائی کن مرا

دیشب این قوم به هم پیوستند

سر عباس تو پیمان بستند

تا که گردد نیستت هستم بگیر

جان زهرا مادرت دستم بگیر

با تبسم گفت پیر می فروش

باده غیرت بگیر از من بنوش

پس تو سر بالا کن از مهمان ما

وی به چشمت سرمه عرفان ما

تو از اول حر ما بوی بیا

راه گم کردی کجا بودی بیا

توبه را ما یاد آدم داده ایم

ما برائت را به مریم داده ایم

هر خرابی پیش ما آباد شد

هر که شد شاگرد ما استاد شد

این که گردیدی به عشق ما اسیر

مادرم فرمود دستش را بگیر

گر که گردی در رکاب ما شهید

رو سفیدی رو سفیدی رو سفید

ای ذبیح آب         پسر رباب          چقدر شدی زیبا

ای گواه من         بی گناه من        محو تو شده بابا

حاجی ششماهه ام                     سوی خدا می روی

حج تو گشته قبول                        راس جدا می روی

لای لای علی اصغرم

گهواره شده        بی تو بی صفا    بمیره برات مادر

مگه پاره شد       حلق نازکت         نمی یاد صدات اصغر

بزن دوباره به هم              لبای خشکیده تو

بیا ببندم علی                 گلوی ببریده تو

لای لای علی اصغرم

قبر کوچیکت        برا مادرت            حکم کعبه رو داره

خاک قبر تو          می ریزم به سر   خون ز دیده می باره

بسکه تو با غیرتی                        رفتی نبینی مرا

لحظه بی معجری             در وسط شعله ها

لای لای علی اصغرم

دانلود سبک زمینه

ای پیمبرم            لیلی حرم            مه خیمه ها اکبر

میوه ی دلم            همه حاصلم            می کشی مرا اکبر

ستاره سحرم                        عصاره جگرم

به ناله دل من                        جوابی ای پسرم

علی علی اکبرم

سخنی بگو            محض خاطرم            شوی چاره دردم

تا دیدم تنت            پاشیده ز هم            دست و پامو گم کردم

با چه مکافاتی                         پیکرتو بردم

اگه نبود زینب                        همین جا می مردم

علی علی اکبرم

همه ی عبا            پر شده خدا            از تن گل لیلا

با قدی کمون            می گردم تو خون            دنبالش تو این صحرا

مدد کن عباس من                        بردارمش از زمین

تیکه های پیکرو                        کنار هم تو بچین

علی علی اکبرم

دانلود سبک زمینه

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده

گوشه ای از کربلا جا و مکانم بده

 

ما خراب افتادگان گوشه ی می خانه ایم

 

مست چشم ساقی و دیوانه ی پیمانه ایم

 

دلبر  ما  با   نگاهی  اختیار  از  ما  گرفت

 

عقل ما را جلوه ی رخسار یار از ما گرفت

 

ما ز دریای جنون می خورده و مجنون شده ایم

 

از  مدار  عقل  و  شهر  عاقلان  بیرون  شدیم

 

انتظار عقل از دیوانه گان بی جا بود

 

چون که مجنون در کمند طره ی لیلا شدیم

 

دوزخ از من میگریزد گر بگویم یا حسین

 

آب و بر آتش بریزم گر  بگویم یا حسین

عمو عباس،بی تو قلب حرم می گیره             عموعباس،بی تو بابا تنها می میره
عموعباس،علمت کو عموی خوبم                  عموعباس،تو نرو تا که پا نکوبم
عمو عباس،بی تو قلب حرم می گیره             عمو عباس،بی تو بابا تنها می میره
عمو عباس،بی تو هر لحظه دل می لرزه          بی تو هر شب هوای خیمه ها چه سرده
عمو عباس،بی تو دستام جونی نداره             از دو چشمام پولکای گریه می باره
عمو عباس،بی تو قلب حرم می گیره             عمو عباس،بی تو بابا تنها می میره
عمو عباس،علمت کو عموی خوبم                 عمو عباس،تو نرو تا که پا نکوبم
عمو عباس،زانوهامو بقل می گیرم                 عمو عباس،بیا تا من برات بمیرم
عمو عباس،دل اهل حرم کبابه                       توی خیمه چشم برات چشمای ربابه
عمو عباس،بی تو قلب حرم می گیره             عمو عباس،بی تو بابا تنها می میره
عمو عباس،علمت کو عموی خوبم                 عمو عباس،تو نرو تا که پا نکوبم

در این عالم غیر عشق و غمت ، ای برادر جان من نمیدانم

به غیر از نامت عزیز دلم ، در دم جان دادن نمیخوانم

جمال من شد تماشایی ، چرا با زینب نمیایی ) آه و واویلا آه واویلا (2

 

سر بشکسته دو دیده خون ،  کتف گلگون سینه ی پُِر تیر

هدایای ساقی تو بُود ،  بحر تو ای مقصود جانانم

وجودم یکسر فدایت شد ، ببین جسمم خاک پایت شد ( آه و واویلا آه واویلا ) 2

 

ببین زهرا مادرت زجنان آمده سوی من به غمخواری

بمیرم من بهر تو که دگر ، بعد عباست بی علمداری

جمال من شد تماشایی ، چرا با زینب نمیایی ) آه و واویلا آه واویلا  (2

 

ببین چشم ساقی حرمت ، پاره تر از آن مشک طفلان است

امید من این بُود ز کرم ، تیر کین از چشمم برون آری

جمال من شد تماشائی ، چرا با زینب نمی آئی  ) آه و واویلا آه واویلا  (2

 

(حالا ابی عبد ا… در جواب عباس می گه)

چو در میدان ناله ی تو رسید ، با دلی آشفته دویدم من

میان ره هر دو دست تو را ، روی چشمان خود کشیدم من

ببین دشمن بی تو خنده کند ، بر من مظلوم و غریب اینجا

تو رفتی ُ  بعد تو به خدا ، از حیات خود نا امیدم من

سکینه بی تو خورد سیلی ،  رقیهّ رویش شود نیلی ) آه و واویلا آه واویلا  (2

 

سبک : شبانگاهان تا نسیم سحر

در این عالم غیر عشق و غمت ، ای برادر جان من نمیدانم

به غیر از نامت عزیز دلم ، در دم جان دادن نمیخوانم

جمال من شد تماشایی ، چرا با زینب نمیایی ) آه و واویلا آه واویلا (2

 

سر بشکسته دو دیده خون ،  کتف گلگون سینه ی پُِر تیر

هدایای ساقی تو بُود ،  بحر تو ای مقصود جانانم

وجودم یکسر فدایت شد ، ببین جسمم خاک پایت شد ( آه و واویلا آه واویلا ) 2

 

ببین زهرا مادرت زجنان آمده سوی من به غمخواری

بمیرم من بهر تو که دگر ، بعد عباست بی علمداری

جمال من شد تماشایی ، چرا با زینب نمیایی ) آه و واویلا آه واویلا  (2

 

ببین چشم ساقی حرمت ، پاره تر از آن مشک طفلان است

امید من این بُود ز کرم ، تیر کین از چشمم برون آری

جمال من شد تماشائی ، چرا با زینب نمی آئی  ) آه و واویلا آه واویلا  (2

 

(حالا ابی عبد ا… در جواب عباس می گه)

چو در میدان ناله ی تو رسید ، با دلی آشفته دویدم من

میان ره هر دو دست تو را ، روی چشمان خود کشیدم من

ببین دشمن بی تو خنده کند ، بر من مظلوم و غریب اینجا

تو رفتی ُ  بعد تو به خدا ، از حیات خود نا امیدم من

سکینه بی تو خورد سیلی ،  رقیهّ رویش شود نیلی ) آه و واویلا آه واویلا  (2

 

سبک : شبانگاهان تا نسیم سحر

در این عالم غیر عشق و غمت ، ای برادر جان من نمیدانم

به غیر از نامت عزیز دلم ، در دم جان دادن نمیخوانم

جمال من شد تماشایی ، چرا با زینب نمیایی ) آه و واویلا آه واویلا (2

 

سر بشکسته دو دیده خون ،  کتف گلگون سینه ی پُِر تیر

هدایای ساقی تو بُود ،  بحر تو ای مقصود جانانم

وجودم یکسر فدایت شد ، ببین جسمم خاک پایت شد ( آه و واویلا آه واویلا ) 2

 

ببین زهرا مادرت زجنان آمده سوی من به غمخواری

بمیرم من بهر تو که دگر ، بعد عباست بی علمداری

جمال من شد تماشایی ، چرا با زینب نمیایی ) آه و واویلا آه واویلا  (2

 

ببین چشم ساقی حرمت ، پاره تر از آن مشک طفلان است

امید من این بُود ز کرم ، تیر کین از چشمم برون آری

جمال من شد تماشائی ، چرا با زینب نمی آئی  ) آه و واویلا آه واویلا  (2

 

(حالا ابی عبد ا… در جواب عباس می گه)

چو در میدان ناله ی تو رسید ، با دلی آشفته دویدم من

میان ره هر دو دست تو را ، روی چشمان خود کشیدم من

ببین دشمن بی تو خنده کند ، بر من مظلوم و غریب اینجا

تو رفتی ُ  بعد تو به خدا ، از حیات خود نا امیدم من

سکینه بی تو خورد سیلی ،  رقیهّ رویش شود نیلی ) آه و واویلا آه واویلا  (2

 

سبک : شبانگاهان تا نسیم سحر

دلش ز غصه چاکه          از بی کسی هلاکه

می بوسه هی آیات قرآنی که روی خاکه

یه قطره آب تو مشک این دریا نمونده

یه جای سالم رو تن سقا نمونده

پر شد تموم هیکلش از بوسه تیر

جایی برای بوسه زهرا نمونده

بارون خون از چشم ساقی می باره

دست نداره تیر از چشاش در بیاره

همه می گن کار حسین تموم شده

دیگه خدا مثل ابوالفضل نداره

خدایا کار حسین کجا کشید

می خونه با قلب از غم نا امید

بمیرم داداش چرا کوچیک شدی

نمونده چیزی از اون قد رشید

ابالفضل آقا آقا آقا آقا ابالفضل

*******

صحرا دلش گرفته         دریا دلش گرفته

ام البنین گریونه و زهرا دلش گرفته

آمد کنار علقمه تنهای تنها

شعر عطش خونده به زیر گوش دریا

آب فرات در خیمه دارم کودکانی

چشم همه بر راه من بر راه سقا

پشت سرش دلواپسی خواهرش

بر روی آب افتاده عکس اصغرش

در موجهای علقمه تصویری از

یک کودک تشنه کنار مادرش

تو خیمه دل یه بچه می خونه

خدایا عموی ما پهلوونه

الهی تا خیمه سالم برسه

یه قطره برای علی برسونه

واویلا آقا آقا آقا آقا ابالفضل

دانلود سبک زمزمه

منبع : کتاب نوحه انتشارات آرام دل

دو شنبه 23 اسفند 1389برچسب:یک, شعر ,سینه ,زنی ,واحد, :: 11:20 :: نويسنده : سعید

من غم مهر حسین با شیر از مادر گرفتم

 

روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم

 

بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسینی

 

سبقت از مشک و گلاب و نافه و عنبر گرفتم

 

عالم ذر ذره ای از خاک پای حضرتش

 

از برای افتخار از حضرت داور گرفتم

 

بر در دروازۀ ساعات یک ساعت نشستم

 

تا سراغ حضرتش از زینب مضطر گرفتم

 

زینبی دیدم چه زینب کاش مداحش بمیرد

 

من ز آه آتشینش پای تا سر در گرفتم

 

سر شکسته دل پر از خون دیده خون آلود اما

 

حالتی دیدم که بر خود حالتی دیگر گرفتم

 

ام لیلا رعشه بر اندام دیدم اوفتاده

 

گفت من این رعشه از داغ علی اکبر گرفتم

 

نا گه از بالای نی فرمود شاه تشنه کامان

 

سر براه دوست دادم زندگی از سر گرفتم

 

اکبرم کشتند و عون و جعفر وعباس و قاسم

 

تا خودم از تشنگی اب از دم خنجر گرفتم

 

گفت ساعی زین مصیبت  از دردربار جانان

 

حظّ ازادی برای اکبر و اصغر گرفتم

 

شعر از مرحوم حاج مرشد چلویی

دخترم بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود
گوشه ویرانه جای بلبل زهرا نبود

جان بابا خوب شد بر ما یتیمان سر زدی
هیچ‌کس در گوشه ویران به یاد ما نبود

دخترم روزی که من در خیمه بوسیدم تو را
ابر سیلی روی خورشید رخت پیدا نبود

جان بابا، هر کجا نام تو را بردم به لب
پاسخم جز کعب نی ،جز سیلی اعدا نبود

دخترم وقتی که دشمن زد تو را زینب چه گفت
عمه آیا در کنارت بود بابا ،یا نبود

جان بابا، هم مرا ،هم عمه ام را می‌زدند
ذره‌ای رحم و مروت در دل آنها نبود

دخترم وقتی عدو می‌زد تو را برگو مگر
حضرت سجاد زین‌العابدین آنجا نبود

جان بابا بود، اما دستهایش بسته بود
کس به جز زنجیر خونین، یار آن مولا نبود

دخترم آن شب که در صحرا فتادی از نفس
مادرم زهرا (س) مگر با تو در آن صحرا نبود

جان بابا من دویدم زجر هم می‌زد مرا
آن ستمگر شرمش از پیغمبر و زهرا نبود

دخترم من از فراز نی نگاهم با تو بود
تو چرا چشمت به نوک نیزه اعدا نبود

جان بابا ابر سیلی دیده‌ام را بسته بود
ورنه از تو لحظه‌ای غافل دلم بابا نبود

دخترم شورها بر شعر ?میثم? داده‌ایم
ورنه در آوای او فریاد عاشورا نبود

جان بابا دست آن افتاده را خواهم گرفت
ز آن که او جز ذاکر و مرثیه خوان ما نبود

شاعر:حاج غلامرضا سازگار (میثم)

دختر شاه مدینه کنج ویرونه نشسته

رمقی به تن نداره شده از زندگی خسته

صورتش خونی­وخاکی تنش ازجفا سیاهه

سر گذاشته روی دیوار گمونم که چشم براهه

نمی دونم طفل خسته چه مصیبتها کشیده

رنگ به صورتش نداره قد وقامتش  خمیده

بانویی پیشش نشسته بی شکیب و بی قراره

داره آهسته و آروم از پاهاش خار در میاره

صداش از گریه گرفته چشاش تار و بی فروزه

با اشاره میگه عمه کف پام داره می سوزه

چرا پس بابا نیومد تو که گفتی توی راهه

گمونم دوستم نداره آره بخت من سیاهه

تا که اومد بابا پیشم منو می ذاره رو سینه

دست میذارم روی گوشم زخممو بابا نبینه

حرفامو می گم به بابا غم و غصه هام زیادن

بچه های شهر شامی منو  بازی نمی دادن

بگو عمه بگو عمه چرا بابا رو زمینه

دستامو بزار تو دستاش چشمام تاره نمی بینه

حالا تو بگو بابا جون چرا لبهات غرق خونه

بمیرم رو صورت تو جای چوب خیزرونه

با خودت ببر از این جا دخترت طاقت نداره

می ترسم اگر بمونم بکشن منو دوباره

تو چشمای بارونی               امشب شده مهمونی

       قصه می گه واسه باباش یه دختر زندونی

داره می گه از خاطرات کوفه و شام

                                           داره می گه از روضه های سنگ از بام

از اون شبی که گم شدش توی بیابون

                                            از تازیانه از صدای وقت دشنام

بابا نبودی دامنم آتش گرفت

                                      گلهای سرخ پیرهنم آتش گرفت

از سوزش گلبوسه های تازیان

                                     بابا کبودی تنم آتش گرفت

نبودی تو هر کجا منو زدند

                                  تو شهر و تو کوچه ها منو زدند

خلاصه برات بگم تو رفتی و  

                                  تو هر کجا گفتم بابا منو زدند بابایی

                         بابا بابا بابا بابا جان

                        ************

درد و بلات به جونم                  بابای مهربونم

    سنگم بیاد جایی نمی رم پیش تو می مونم

بعد از تو در دست غم و غصه اسیرم

                                                          داغ تو غمهای عمه کرده پیرم

تو که می دونی دخترا بابایی هستند

                                                  بابا نگفتی تو می ری و من می میرم

لیلا کیه تا که بشه مجنون تو

                                                 بابا خودم می شم بلا گردون تو

اول بزار خاکسترا رو پاک کنم

                                               از لابه لای گیسوی پر خون تو

بابایی چرا لبات خونی شده

                                        بمیرم چرا موهات خونی شده

بمیرم رو ابروهات خورده ترک

                                         بابایی چرا چشات خونی شده بابایی

                         بابا بابا بابا بابا بابا جان 

دانلود سبک زمزمه

در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد

چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد! 

چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید
ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه ‌هـا گم شد 

چه هفته‌ها که رسید و چه هفته‌ها که گذشت
شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد 

و هـفـتـه‌ای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت
بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد

نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر
در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟ 

کـــدام جــمـعـه‌ مـــوعـــود می‌زنـی لـبـخـنـد
بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟

بــرای آمــدنـت جـــمــعــه‌ای مـعـــیــن کـــن
کـه هـفتـه‌ها همـه‌شـان خـالی از تـرنـم شد

السلام علیکم یا انصار اباعبدالله الحسین علیه السلام

 

دل خسته‌م جا مونده از قافلة مسافرای حرم
عمریه که تو قفس دلتنگی‌ها اسیره بال و پرم

هر روز غروب میام، با کوله بار غصه و غم

تا دست لطفشو، بکشه آقا روی دلم

 

با دلی پر امید اومدم از نگاه لطف تو حاجت بگیرم

از کرامت چشمای تو تذکرة سرخ شهادت بگیرم

 

اونکه شیدای شهادت نیست بجز قلبی غرق آه نداره
هرکسی داره هراس از سردادن به کربلا راه نداره

 

آقام آقام یابن زهرا یابن زهرا یا سید الشهدا

 

--------------------------------

 

شما رفتید و سهمم از فراقتون خسته حالیه هنوز

توی خط مقدم معرکه ها جاتون خالیه هنوز

آروم نمی‌گرفت ، طوفان نگاتون به خدا

درس رشادته ، دلاوری‌هاتون به خدا

 

چه عاشقونه جون می‌دادید تا دل آقاتونو ماتم نگیره

لاله لاله پرپر می‌شدید تا باغ چشماش بغض شبنم نگیره

 

خدا اون روزو نیاره که با کوهِ غمها بمونه آقا
کربلائی ها نباشید و تو کوفه تنها بمونه آقا

آقام آقام یابن زهرا یابن زهرا یا سید الشهدا

 

عزت و سربلندی مون در گرو اطاعت از ولیه
آقایی که به روی دوشش علم ولایت علیه

در اهتزازه باز ، پرچمای خونرنگِ حسین

از لطف نهضتِ ، عاشورایی ماه خمین

 

ایشالا با اون دستایی که داره نشون از علمدار علقمه

پرچم و می‌ده رهبر آزادة ما دست عزیز فاطمه

 

تا نفس داریم تو سینه دم می‌گیریم خونی که در رگ ماست
هدیة ناقابل ما سینه زنها به سید الشهداست

آقام آقام یابن زهرا یابن زهرا یا سید الشهدا

 

--------------------------------

 

غروب جمعه محراب جمکرونت پناه اشکامونه

اشک چشمام برای تو عریضه غربتمو می‌خونه

 

آقا ببین کسی ، ندبه هامو باور نداره

اصلاً همه می‌گن ، شیعة تو یاور نداره

 

اما می‌دونم که یه روزی از این روزا با بیرق سرخ حسین

می‌رسی و با ذوالفقارت محشری بر پا می‌شه بین الحرمین

 

زمونه چشم انتظارِ لحظه‌های رجعت خون خداست
دل عالم در تب و تابِ طلوع خورشید کرب و بلاست

آقام آقام یابن زهرا یابن زهرا یا سید الشهدا

روز محشر که میشه یکی میاد ندا میده

بد وخوب جدا میشه هر کس رو جایی جا می ده

دوزخی ها به جهنم و بهشتی ها بهشت

نوبت سینه زنها برات کربلا میده

شور و عشق و حالمون فقط حسین فاطمه (س)است

عشق بی زوالمون فقط حسین فاطمه است

یه سر موی حسین رو نمی دیم به عالمین

نامه اعمالمون فقط حسین فاطمه است

ما بهشت بی حسین رو نمی خوایم آی آدما

با بهشت کار نداریم بهشت باشه مال شما

ما حسینی مسلکیم و از حسین دم میزنیم

یا حسین میگیم و از بهشت می ریم کرببلا

من فقط از کربلا نور دو عینشو میخوام

خاک دلربای بین الحرمینش رو میخوام

پهلوون اسمی کرببلا عشق منه

من فقط گنبد عباس حسینشو میخوام

دو شنبه 23 اسفند 1389برچسب:شعری, مورد, امام, زمان (عج), :: 11:2 :: نويسنده : سعید

ای تیر نگاهت به دل زار کجایی

ای روی گلت شمع شب تار کجایی

آرام و قرار دل بی تاب و شکیبم

آرام وقرار دل بیمار کجایی

گویم به که مانی که خلایق بشناسند

در مشکل من فاطمه رخسار کجایی

هر جا که تو هستی دل حسرت زده انجاست

خود گو به من خسته گو ای یار کجایی

مردم که روی ماه تو بر هم نشان دهند

چون خیر مقدم است که بر میهمان دهند

زخمی بود که بر تن مجروح من رسد

با هر اشاره ای که سرت را نشان دهند

ای سر چنین که بر سر نی جلوه گر شدی

ترسم که کودکان تو از غصه جان دهند

ای میر کاروان خبری هم ز ما بگیر

بنگر چه رنج ها که بر این کاروان دهند

ما را برند بر سر بازار روزها

شب ها به کنج خلوت زندان مکان دهند

بیم گنه مدار موید که روز حشر

بر دوستان فاطمه خط امان دهند

 سید رضا موید خراسانی

منبع : شیعتی

دو شنبه 23 اسفند 1389برچسب:شعر ,شهادت ,حضرت, رقیه (س), :: 10:59 :: نويسنده : سعید

پلکی مزن که چشم ترت درد میکند

پر وا مکن که بال و پرت درد میکند

میدانم اینکه بعد تماشای اکبرت

زخمی که بود بر جگرت درد می کند

با من بگو که داغ برادر چه کار کرد

آیا هنوز هم کمرت درد میکند

مانند چوب خواهش بوسه نمیکنم

آخر لبان خشک و ترت درد میکند

 لبهای تو کبود تر از روی مادراست

یعنی که سینه پدرت درد میکند

می خواستم که تنگ در آغوش گیرمت

یادم نبود زخم سرت درد میکند

کمتر به اسب نیزه سوار و پیاده شو از 

 این حجمه های سنگ سرت درد میکند

دو شنبه 23 اسفند 1389برچسب:شعر ,مصیبت ,حضرت ,رقیه, :: 10:56 :: نويسنده : سعید

مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود

زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شود

درد رقیه تو پدر جان یتیمی است

درد سه ساله تو مداوا نمی شود

شأن نزول رأس تو ویرانه من است

دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی شود

بی شانه نیز می شود امروز سر کنم

زلفی که سوخته گره اش وانمی شود

بیهوده زیر منت مرحم نمی روم

این پا برای دختر تو پا نمی شود

صد زخم بر رخ تو دهان باز کره اند

خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود

چوب از یزید خورده ای و قهر با منی

از چه لبت به صحبت من وا نمی شود

کوشش مکن که زنده نگهداری ام پدر

این حرف ها به طفل تو بابا نمی شود

                                                                      محمد سهرابی

الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی

تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی

شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید

سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی

دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید

الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی

فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها

تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی

ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن

تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی

نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی

یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی

تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی

تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی

دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته

تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی

به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری

به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی

ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری

دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی

دو شنبه 23 اسفند 1389برچسب:شعر, در باره, امام, زمان, :: 10:24 :: نويسنده : سعید

چشمم به جز بروی تو بینا نمی شود

مایل به سیر و گشت و تماشا نمی شود

عالم اگر به طنز شود چون تو نیستی

لبهای من به خنده دگر وا نمی شود

خواهان حرکتیم ولی غیر ممکن است

پایی که سست گشت توانا نمی شود

با جان و دل قبول نمودیم بار عشق

گفتیم پشتمان که دگر تا نمی شود !

غافل از اینکه عارضه عشق در جهان

تنها غمی بود که مداوا نمی شود

آنگه به اشتباه خود آگه شدم که هیچ

راهی برای فیصله پیدا نمی شود

حالا نه اینکه پشت من از دوریت خمید

طوری خمیده است که بالا نمی شود

یار غریب ، این کلام تو در خاطرم پرید

حق با تو بود ،  فاصله معنا نمی شود


منبع : سایت شیعتی

فاطمه! ای ماه محمد (ص) نشان
خاک‌نشین حرمت عرشیان

 

ای نگهت مایه‌ سرمتی‌ام
هستی تو فلسفه‌ هستی‌ام

 

خنده‌ بزن ای گل احساس من
سوسن من یاسمن و یاس من

 

خنده بزن تا که بخندد خدا
لب بگشا تا همه گردد فدا

 

ای تو جگرگوشه‌ ختم رسل
بلبل من، سنبل من، برگ گل

 

خنده بزن، گل متبسم شود
موسی دل تا متکلم شود

 

ای صنم پرده‌نشین خدا
عشق علی (ع)، ماه گزین خدا

 

چشم بگردان که بگردد فدک
ای به فدایت همه انس و ملک

 

در نمک خوان خدا فاطمه (س)
جان جهان، جان خدا فاطمه (س)

 

مادر گل‌های بهشتی تویی
غرق شدم، صاحب کشتی تویی

 

فلسفه‌ عشق تو را از برم
این دل خونین و دو چشم ترم

صورت آفاق اگر نیلی است،
من به گمانم رد آن سیلی است
شاعر : امیر علی مصدق

شب تاریک که ریزد به زمین نور مه از دامن صحرا ،به فلک نور دگر سر زند از طلعت زهرا(س) ،  که از آن نور سماوات شود محشر کبری همه گویند که این نور حسین است، عیان از رخ ام الحسنین است، که بر ختم رسل  نور دو عین است، حسین است حسین است، که شب تا به سحر همسفر دخت رسول است، بگو مونس زهرای بتول است، که ای مادر فرخنده منم نور دو عینت ، گل نورسته حسینت، به خدا نور عیانم، به نبی روح روانم، به علی تاب و توانم، به جنان سید و مولای جوانان جنانم، به جهان رهبر آزاده مردان جهانم، به سما مهر فروزان، به زمین کشته‌ی شمشیر و سنانم، انا عطشان، انا مظلوم، انا عریان، انا مجروح، منم مونس دلهای شکسته، منم آن کشتی در خون دل خویش نشسته، که خدا خوانده ز آغاز جهان فلک نجاتم، به حیاتم به مماتم، به خداوند مجیدم، به جوانان رشیدم، به عزیزان شهیدم، به همه خلق امیدم همه خوانند به خون گلویم هر شب و روز خدا را.



ادامه مطلب ...
جمعه 13 اسفند 1389برچسب:شعر, وداع ,طرح, ولایت, :: 14:4 :: نويسنده : سعید

این شعر در انتهای مراسم مناجات شعبانیه در تاریخ ۱۶ مرداد ۸۹ در مسجد الزهرا دانشگاه شهید بهشتی تهران اجرا شد و مخصوص همان فضای دانشجویی می باشد لذا عزیزان مداح این شعر را با اشعاری که برای مراسم عمومی خوانده می شود اشتباه نگیرند و در جای دیگری استفاده نشود.

 

     وقت رفتن رسیده                  به دلم غم دمیده      

تا سحر زار می زنم            میریزم اشک ز دیده

گریه می کنم خدا                      تا دل آرم بگیره

این دل مرده من                  یه کمی جون بگیره

یاد  اون روزها بخیر                   تو نماز جماعتا

دلامون پر می کشید        کم کمک سوی خدا

یادش بخیر یادش بخیر            دعا کمیل اولی

چه حالی بود چه شوری  بود توی مناجات علی

یادش بخیر یادش بخیر    روضه های امام رضا

چه گریه و زمزمه ای      بودش میون بچه ها

چه حالی بود چه سوزی بود تو دعای توسلا

با قلبای شکسته مون داد می زدیم خدا خدا

خدا خدا خدا     خدا خدا خدا 

الوداع بچه های ولایتی

الوداع خادمای ولایتی

الوداع ای جوونای با صفا

الوداع عاشقای امام رضا

الوداع نماز خونا روزه دارا

الوداع گریه کنا عزادارا

الوداع دعا کمیلای علی

الوداع سربازای سید علی

الوداع زمزمه سبز دعا

الوداع ای رفیقای شهدا

الوداع سحرهای خوب دعا

آل یاسین و دعا عهد آقا

الوداع گریه و شور و زمزمه

الوداع گریه کنای فاطمه

 

جمعه 13 اسفند 1389برچسب:شعری , فراق, امام, عصر, :: 14:0 :: نويسنده : سعید

کم کم دلم از این و از آن سیر می‏شود

با چشم مهربان تو تسخیر می‏شود

این خواب‏ها که همسفر هر شب من است

یک روز مو به مو همه تعبیر می‏شود

فرصت گذشت وقت زیادی نمانده است

تعجیل کن عزیز دلم دیر می‏شود

جمعه 13 اسفند 1389برچسب:شعر, وداع, ماه, رمضان, :: 13:56 :: نويسنده : سعید

قسم به عشق جدایی ز آشنا سخت است
جدایی از سحر و محفل دعا سخت است
برای دیده شب زنده دار خود گریم
قسم به اشک سحر دوری از بکا سخت است
صفای هر دل عاشق مرو مرو رمضان
دوباره رویت دلهای بی صفا سخت است
بیا مرو که شیاطین دوباره می آیند
بدون جلوه تو انس با خدا سخت است



ادامه مطلب ...

 

الوداع ای حرم خون خدا

الوداع پادشه کرب و بلا

الوداع ضریح شش گوش آقا

الوداع ای شهدای سر جدا

الوداع گریه و شور و زمزمه

الوداع شاه شهید علقمه

الوداع سینه زنا ، گریه کنا

الوداع عاشقای کرب و بلا

الوداع ای حرم امن خدا

الوداع ای سرزمین نینوا

الوداع ای سرزمین خاک و خون

ناله انا الیه راجعون

دلا بزم حسین بن علی دعوت نمی خواهد

اگر خواهی بیا این آمدن منت نمی خواهد

به هنگام عزاداری ریا را دور کن از خود ،

که اینجا معرفت می خواهد و شهرت نمی خواهد

اگر خواهی که هیئت را کنی بازیچه دستت

حسین از مردمان بی خرد بیعت نمی خواهد



ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
پيوندها
  • کیت اگزوز
  • زنون قوی
  • چراغ لیزری دوچرخه

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بهترین ها و آدرس acf.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 41
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 70
بازدید ماه : 1774
بازدید کل : 362062
تعداد مطالب : 291
تعداد نظرات : 40
تعداد آنلاین : 1



امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه